زبانههای شوق
بیکه بدانند
به هر سو کشیده میشوند:
به انتهای عصرها و ابتدای صبح
بنفش و آبی و نیز آفتابی
گاه خوابآلود و خسته
چون شاپرکی در آستانهی برگ
در شیب ملایم کوهستان،
یا به خراشهای کوچکِ خندان
بر انحنای سفیدِ زمان
که با خزشِ ملایمِ خود
در گسترهی پهناور خویش
از هرچه هست معنا میزداید
و معنای مجدد میزاید
بیکه بداند